سه‌شنبه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۸

نوروز ايراني و كردهاي عراقي، يك فرصت تاريخي

 
  • در آستانه ي فصلي سرد

          در محفل عزاي آينه ها

          و اجتماع سوگوار تجربه هاي پريده رنگ

          و اين غروب بارور شده از دانش سكوت

          چگونه مي شود به آن كسي كه مي رود اينسان

          صبور،

          سنگين،

          سرگردان

          فرمان ايست داد.

          چگونه مي شود به مرد گفت كه او زنده نيست، او هيچ وقت

                                                                   زنده نبوده است.

          .

          .

          .

          جنازه هاي خوشبخت

          جنازه هاي ملول

          جنازه هاي ساكت متفكر

          جنازه هاي خوش برخورد،خوش پوش،خوش خوراك

          .

          .

          .

           ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد...

               فروغ فرخزاد

 

 

           در هنگامه ي مرگ نابهنگام وبلاگ نويس جوان "اميد رضا ميرصيافي"، ياد زندانيان سياسي و عقيدتي زنداني در كشورمان را گرامي مي داريم.

 

  • پس از اين مقدمه ي تلخ_و البته بجا_ لازم مي دانم تا آغاز سال 2709 مادي(كردي)_برابر با 1388 هجري خورشيدي و 2566 هخامنشي(پارسي) را به همه ي انسان هايي كه با نوروز، "روز نو" را جشن مي گيرند، شادباش بگويم.
  • تعطيلات نوروز است و من هم گرم سفر؛ يادداشت امروز بيش از آن كه يك نوشته ي عادي باشد، درد دلي كوتاه است درباره ي جفايي كه در حق يك جشن باستاني(آن هم در كشوري كه سيستم سياسي حاكم بر آن، نماينده ي بدكردار تمدن زاينده ي آن جشن است) شده است_و مي شود.

 

 

1. در سكوت مرگبار رسانه هاي دولتي كشور جمهوري اسلامي ايران در برابر نوروز(و پاسداشتي شايسته ي آن)، هفت سين(و شايد شين!)، آتش، چهارشنبه سوري و در نهايت تمدني كه نوروز جلوه گر آن است، شاهد توجه برخي رسانه هاي تاجيك، افغان، ارمني، گرجي و آذربايجاني، راديو تلويزيون هاي اپوزوسيون ايراني خارج از كشور و در نهايت اكثريت قريب به اتفاق رسانه هاي كرد زبان(خصوصاَ تلويزيون هاي منتسب به دو حزب اصلي كردستان عراق(اتحاديه ي ميهني و حزب دموكرات)) به اين "عيد ايراني" بوديم. در اين ميان بزرگ نمايي نماد گونه اي كه در كردستان عراق نسبت به جايگاه پديده ي "آتش" در جشن نوروز به عمل آمد، نكته ي جالب توجهي بود كه البته در كنار استقبال گسترده ي كرد زبانان جهان از آن، شاهد واكنش تند برخي پان ايرانيست ها نسبت به اين به اصطلاح "دزدي فرهنگ" بوديم. متاسفانه در شرايطي كه فقدان يك نگاه ملي نيرومند در بين كارگزاران فعلي كشور همه ي ايرانيان را آزار مي دهد، "برج هاي آتش" شعله ور در سليمانيه خشم برخي را بر مي انگيزد، چرا؟

2. در قلب خاورميانه، در محاصره ي رژيم هاي مستبد و بالاخره در شمال عراق مردمي پيدا شده اند... و دولتي يافته اند...و آتش نوروزشان خواب از چشم همه ي "پان" ها ربوده است...نژاد پرست ها چه مي گويند؟ افسوس از كساني كه ايراني اند و ايران را نمي شناسند...نزد كساني كه همواره "كرد" را تجزيه طلب به شمار آورده اند، رقص كردي به دور آتش نوروز_در هر كوي و برزني_ يك "خطر بزرگ" است براي آن چه كه آنان "يكپارچگي فرهنگي كشور" مي خوانند، به راستي آيا آنان نمي دانند كه "آتش خورشيد گونه و هزاران ساله ي زرتشت پيامبر" نماد ملتي است كه پس از چندين بار كشتار، تركيسم، تعريب، انفال و فارسيزاسيون، هنوز مي افروزد؟

۱ نظر:

کاوه کرمانشاهی گفت...

با تاخيری چندين روزه نورزتان پيروز. در جستجوی واژه "خانقين" در گوگل وبلاگ شما رو پيدا كردم و اتفاقا اسم "خانقين" رو در مطلبی از شما يافتم كه درباره شهر من كرماشان نوشته بوديد. مطلبتون بسيار خوب و خواندني بود و البته مستند. هر چند خواندنش همراه با آه و افسوس هم بود. درد هويت ستيزي حاكميت و هويت گريزي مردم در كرماشان. ولي اميدوارم به آينده...
موضع گيري شما رو هم به عنوان يك كرد سوران بسيار پسنديدم در مورد اعتراف به كم كاري و بي توجهه اي جريانات كُردی به مناطق جنوبي روژهه‌لات كوردستان.
هر بژين