چهارشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۷

آیا عمران صلاحی همانی بود که رسانه ی ملی به ما شناساند؟


مشغول وبگردی بودم که به ناگاه در یک تارنما با شعری از عمران صلاحی روبه رو شدم،به راستی شوکه ام کرد،در یک لحظه همه ی چیزهایی که صدا وسیما و مطبوعات در موردش گفته و نوشته بودند،یادم آمد،قبل از خواندن این شعر فکر می کردم صلاحی یک شاعر بی آزار و خنثی_از نظر سیاسی_ بوده و اصلا تصور نمی کردم که شاعر تبریزی سراغ این مقولات هم رفته باشد.البته راستش را بخواهید من هنوز هم شک دارم که عمران یک همچین شعری را گفته باشد!

شعر را_به همراه نشانی سایت یادشده_در زیر می آورم:


من یک ضد انقلابیم!

من ضدِ انقلابم
من عاشقِ اراذل و اوباشم
من دوستدارِ اشرارم
من جانیان و راهزنان را
بسیار دوست دارم
مُزدور و سر‌سپرده‌ی بیگانه‌ام
من دوستدارِ خائنِ بالفطره، «حیدر»م
وقتی
حیدر عمو اوغلیِ خدا‌نشناس
در گُنبدِ امام رضا برق می‌کشد
من کِیف می‌کنم
وقتی جنابعالی
از انقلاب
معنایِ دیگری داری
من ضدِ انقلابم، آری!

ستار‌خان
این لاتِ کوچه‌گردِ یکه‌بزن را
بسیار دوست دارم
اما ز شیخِ نوری
این مردِ انقلابی
این چهره‌ی مبارز
بیزارم
من دوستدارِ روزبهِ خائنم
با حرف‌هایِ خائنانه‌ی گُلسرخی
من عشق می‌کنم

آری، انگار این‌جور است!
من آدمِ خطرناکی هستم
رذلم، شَرَف ندارم، پستم
رندم، شرابخوارم، مستم
دیگر به راهِ راست هدایت نمی‌شوم
با شیطان همدستم
گویند این لعین
یک‌لحظه نیز گوش به فرمان نیست
شیطان اگر جز این باشد
دیگر شیطان نیست!
شیطان
در کارخانه‌ها
ور می‌رود
با چرخ و دنده‌ها
هِی چوب لایِ چرخ گذارد
شیطان
در مزرعه
خوابیده پایِ ساقه‌ی گندم
تا بچه‌هایِ آدم را
بارِ دگر فریب دهد

گویند جن
می‌ترسد از تلاوتِ بسم الله
اما
سَمپات‌هایِ جن می‌گویند
بسم‌الله
از نامِ جن می‌ترسد!
از بچه‌هایِ شیطان هم
خیلی خوشم می‌آید
از بچه‌هایِ بی‌ادب و بی‌هنر
مخصوصاً از جنابِ علی‌مردان خان
فرزندِ با‌شهامتِ عباس‌قُلی!
خیلی خوشم می‌آید
من با علی رفیقِ صمیمی هستم
با آن علی که حرفِ مادرِ خود نشنید
و رفت و ناگهان
افتاد تویِ حوض
گویی
با ماهیِ سیاهِ نترسی قرار داشت

بگذار بیش‌تر
خود را معرفی بکنم
من خانه‌ای ندارم، اما
لعنت بر آن‌کسی که بگوید بیکارم
من
شغلم تحصن است
خشمم اضافه‌کار است
مُزدم...
باروت و سُرب!
تا خرخره
در باتلاقِ قرضم
با این حساب
از مُفسدینِ فی‌الارضم
قلبم
در قوریِ شکسته‌ی گُل‌نقشی
دَم کرده خون و ریخته تویِ دو استکان
در چشم‌هایِ من
در سینه‌ام
سازِ شکسته‌ای است
آویخته به دیوار
خاموش و در خیالِ مخالف نواختن

این هم آدرس تارنما:

http://www.iranima.com/

۱ نظر:

ناشناس گفت...

به تلویزیون و رسانه های دولتی که طبیعتا" در این موارد نمیتوان اطمینان کرد.آقایان در جریان قتل های زنجیرهای "مختاری" را تا حد یک جانی و آدم خطر ناک فرو کاستند.اما با توجه به فعالیتها و مبارزات عمران صلاحی(که عمدتا" میتوان آنها را چپ نیز خواند) سرودن چنین شعری از ایشان نه تنها بعید نیست که محتمل است.