چهارشنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۷

پان ترکیسم

· یک نکته ی مهم این است که شماری از هم وطنان ما_که اتفاقا ً کم هم نیستند_ ترک (و یا به تعبیر امروزی ها "آذری" ) هستند و به نظر من کسی حق ندارد که به این دلیل که آن ها غیرآریایی هستند، آن ها را غیر ایرانی بنامد؛ آن ها هم وطنان ما هستند.
· این نوشتار می خواهد به "پان ترکیسم" بپردازد و البته امکان دارد که برخی دوستان این پرسش را مطرح کنند که آیا جای آن نبود که به موضوعاتی نظیر "پان عربیسم" و یا "شوونیسم فارس" پرداخته می شد، من به این دوستان حق می دهم، ولی باید توجه داشت که با اندکی دقت در احوال ایران کنونی می توان به راحتی مشاهده کرد که این مکتب فکری خطرناک چگونه دارد یارگیری می کند؛ و به همین دلیل پرداختن به این موضوع را ضروری دیدم.
چرا نگارنده به پان ترکیسم توجه کرده است؟ مگر پان ترکیسم چیست؟ چرا باید از آن ترسید؟
ما باید به پان ترکیسم توجه کنیم زیرا این مکتب فکری می خواهد هویت و خاکمان را از ما بگیرد، ما باید به پان ترکیسم توجه کنیم زیرا ایرانی بودن و ایران ما را نشانه رفته است؛ و ما مسئولیم، ما نمی توانیم بی تفاوت باشیم.


بسیاری از ترک زبانان ایران در نخستین واکنش نسبت به پان ترکیسم، آن را گزینه ای در برابر آن چه که آنان شوونیسم فارس می نامند، قلمداد می کنند. باید به آن ها_تا اندازه ای_حق داد، عواقب کاری که سلسله ی پهلوی خواست با زبان ترکی بکند_و تا اندازه ای هم کرد_ هنوز دارد بر وضعیت ایران اثر می گذارد.حکومت پهلوی تلاش کرد تا_از راه های مختلف_ ترک های کشور ایران را متقاعد کند که آن ها نه "ترک" بلکه "آذری ایرانی" و زبان آن ها به جای این که با زبان هایی مانند ترکی استانبولی و قزاقی خویشاوند باشد، از شاخه های "بسیار از مادر دورافتاده" ی زبان فارسی است. روشنفکرانی از بین خود ترک ها_مانند احمد کسروی_ هم طرفدار این سیاست بودند.
جمهوری ترکیه_و اندکی هم جمهوری آذربایجان_ پشتیبان اصلی مکتب پان ترکیسم در ایران_و کل دنیا_است. نوای پان ترکیسم در ایران توسط برخی رسانه های خارج از کشور(مانند "بخش فارسی رادیو آنکارا") تقویت می شود. این جریان است که می گوید ترک های ایران نه ایرانی بلکه ترک هستند، این صدا است که آن ها را به ترکستان بزرگ فرا می خواند؛ و دولتمردان ایرانی_در دوره ی پهلوی_ به جز "انکار هویت" کار دیگری نکردند.
متاسفانه داستان ترک زبانان در ایران بیشتر به یک کلاف سر در گم شبیه است تا یک مساله ی عادی، فارس ها(به عنوان بخشی از آریایی ها) _ با وجودی که آریایی ها هم خود مهاجر بودند _آن ها را مهاجر می خوانند و سعی دارند که به دلیل غیر آریایی بودن آن ها را تحقیر کنند، کار سخیفی که در اساس تفاوتی با نازیسم هیتلری ندارد. از ابتدای سلسله ی پهلوی تلاش بسیاری برای فارس کردن ترک ها انجام شده است، امری که جنبش هایی مانند حرکت اسلامی آذربایجان(به رهبری آیت الله شریعتمداری) در اوایل انقلاب 57 و همچنین قیام خرداد 85 شهرهای ترک نشین(که تقریباً می توان آن را تجزیه طلبانه نامید)، شکست آن را به وضوح نشان داد؛ با این وجود اصلاً جای تعجب نیست که چرا این سیاست های نژادپرستانه، نه تنها ادامه پیدا می کند بلکه شدیدتر هم می شود، مشکل ترک های ایران در یک جای دیگر است، آن ها زمان زیادی است که احساس پیروزی می کنند در حالی که واقعاً به دام افتاده اند...در حقیقت ترک ها توانسته اند_با همراهی غیرمستقیم حکومت مرکزی_ جمعیت فراوانی از خود را در پایتخت و شهرهای مهم نزدیک به آن (مانند کرج و قزوین) تثبیت کنند، و متاسفانه این توده ی عظیم در این دام بزرگ افتاده اند...آن ها را به مرکز می کشانند...در چند نسل فارس می شوند و البته هم زمان با این فرآیند، در آذربایحان غربی هم "ترک زدایی نامحسوس" ادامه دارد؛ به نقشه ای که در ابتدای یادداشت آمده است توجه کنید، تهران( به دلیل همین مهاجرت های گسترده) در آن قرار دارد! جای تعجب است که کسانی که به چنین نقشه هایی دل بسته اند، هیچ وقت نتوانسته اند_و یا نخواسته اند_رد پای نزاع ترک و فارس را در ماجراهایی نظیر جدا شدن استان قزوین از زنجان مشاهده کنند... بافت فارس حاکم، به قزوین_در مقایسه با زنجان_ به شدت توجه می کند( به این دلیل که آن را جزوی از بخش فارس ایران می داند)، و آن گاه پان ترک ها تهران را بخشی از آذربایجان جنوبی می دانند...به راستی که جای شگفتیست.
در دوره ی جمهوری اسلامی برای جلوگیری از گسترش گفتمان هویت طلبانه در بین مردم آذربایجان، سیستم حاکمه به ترفندهای بسیاری متوسل شده است، دور کردن ترک ها از مناطق حساس شمال غرب و کشاندن آن ها به مناطق مرکزی با هدف حل شدن در فرهنگ و زبان فارسی (چیزی که در بیشتر موارد، حداکثر در طول سه نسل اتفاق افتاده است)، ترغیب سرمایه دارهای بزرگ ترک (بخصوص تبریزی) به سرمایه گذاری در شهری مانند تهران(به جای تبریز) و در نهایت همراهی غیر مستقیم دولت با مهاجرت گسرده ی کردها به بخش گسترده ای از استان آذربایجان غربی(به غیر از منطقه ی مکریان در جنوب استان_که اکثریت ساکنان بومی اش،کرد می باشند)_امری که اعمالی مانند برخورد نکردن با قاچاق گسترده ی کالا و مواد مخدر در مرز استان یادشده با کشور ترکیه(که اکثراً توسط بخش کرد ساکن در آن منطقه انجام می شود) و یا کرد نشین معرفی کردن این استان در بسیاری از برنامه های تلویزیون دولتی را می توان در راستای آن دید. هدف چیست؟ چرا این گونه با ترک ها برخورد می شود؟ در مورد فارسیزه کردن یک شهر و یا استان، کردها هم همواره نسبت به عملکرد دولت درباره ی موارد خاصی مانند کلانشهر کرمانشاه معترض بوده اند، ولی چرا و چگونه در ایران کنونی شاهد تدوین استراتژی هایی سری و گام به گام برای خالی کردن قسمت های مرکزی و شمالی استان آذربایجان غربی از نژاد ترک هستیم؟ حکومت از این کار چه سودی می برد؟ به نظر می رسد که جمهوری اسلامی این طرح را با هدف برقرار کردن یک فاصله ی زمینی گسترده و ثابت بین دو منطقه ی مهم ترک زبان (از یک سو مناطق ترک نشین کشور ایران و از سوی دیگر کشور ترکیه) اجرا می کند...کار نابخردانه و غیرمسئولانه ای که سازنده ی جنگ های بسیاری در آینده ای نه چندان دور خواهد بود.
چند روز پیش در تارنمای http://www.mytabriz.com/ گفته ای از وزیر ارشاد(محمد حسین صفار هرندی) را خواندم که در پاسخ به پرسش یک خبرنگار، از تصمیم به تاسیس شبکه ای مستقل و ترک زبان برای ترک های ایران، در سازمان صدا و سیما خبر داده بود. آقای وزیر در پاسخ به پرسش بعدی که آیا این شبکه سراسری خواهد بود و یا نه، "ادغام سیمای استانی استان های ترک نشین" و نه "ایجاد یک شبکه با پوشش سراسری" را مقصود اصلی خود از ایجاد شبکه ی مستقل نامید! مفسر تارنمای یادشده ، پس از نقل خبر، چنین اقدامی را نه تنها به نفع ملت ترک ایران نمی دانست، بلکه آن را اقدامی مکارانه می خواند؛ به نظر می رسد که گفته های وزیر ارشاد بیشتر یک ژست تبلیغاتی باشد تا یک تصمیم قاطع، هرچند که به عقیده ی نگارنده، در صورت ادغام سه سیمای استانی آذربایجان شرقی،زنجان و اردبیل ضربه ای اساسی به تمایلات هویت طلبانه ی ترک های خارج از این استان ها(بخصوص قزوین،کرج و تهران) وارد خواهد شد. جای بسی شگفتی است که با جمعیت نزدیک به 20 میلیونی ترک های آذربایجانی در کشور ایران، سیاست رسانه ای و زبانی دولت مرکزی در برابر این توده ی عظیم نه تنها بهتر نمی شود بلکه روز به روز شاهد نژاد پرستانه ترشدن آن هستیم.
پان ترکیسم یک مکتب افراطی است و از این نظر مانند همه ی مرام های شوونیستی دیگر، نژادپرستانه است و شایسته ی محکوم شدن...ولی در شرایط حال حاضر ایران، نباید آن را به شدت محکوم کرد، ترک های این سرزمین در برابر جو گسترده ی ضد ترک حاکم بر رفتار مسئولان، "چاره" ای جز پناه بردن به دامان این مکتب ندارند، در همین راستاست که بعد از حوادث خرداد 85 شاهد تمایل بیشتر ترک ها به گفتمان تجزیه ی ایران بودیم_چیزی که هم در بین اکثریت وبلاگ نویسان ترک زبان و هم در بین مردم عادی به راحتی دیده می شد؛ متاسفانه رد پای پان ترکیسم در قیام های چند سال اخیر مناطق ترک نشین_به وضوح_دیده شده است، "این" نتیجه ی یک انکار صد ساله است، اکنون می توان به راحتی تمایلات جدایی طلبانه را در بین اکثریت مردم کلانشهری مانند تبریز مشاهده کرد، سیاست های نادرست رهبران بی کفایت این سرزمین، وضعیت این منطقه ی حساس کشورمان را به چنین نقطه ی خطرناکی رسانده است؛ آیا به راستی می توان امیدی به خروج از این چرخه ی خطرناک داشت؟

۸ نظر:

ناشناس گفت...

آذربايجان جنوبي يك واقعيت مسلم است و هيچ كس حق انكار آن را ندارد.ياشاسين آذربايجان

ناشناس گفت...

يه كم آروم تر دوست عزيز!!!!! از كدام آذربايجان حرف مي زني؟! از تهران از كرج شما كي مي خواهيد دست از سر اين مردم بدبخت برداريد؟

ناشناس گفت...

متاسفم برای کسانی که ملت پر افتخار آذربایجان را نادیده می گیرند.آقای سوران توجه داشته باشید که تورک های ایران 30 میلیون اند نه 20 میلیون.نمی دانم این آمار را از کجا آورده اید.این نکته را هم بگویم که نصف شهر تهران و اکثریت شهر کرج تورک اند.به امید روزی که در کشور ایران شاهد رسمی بودن زبان تورکی در کنار زبان فارسی باشیم.

ناشناس گفت...

سلام کاک سورا با اجازه تون لینکتون می کنم . با ارزوی موفقیت برای شما دوست گرامی

سوران گفت...

سلام دوست عزيز
وبلاگ شما هم لينك شد.

ناشناس گفت...

سلام سوران من هم شما را لینک کردم

ناشناس گفت...

تورک آذربایجان :
دست عزیز پراکندگی ترکها در سر تا سر جهان و در ایران که در هر جایی سکونت کرده اند نشان از خوی مهاجر گونه‌ی آنها دارد که از دیر باز وجود داشته است و وجود خواهد داشت . پس این پراکندگی نه افتخار بلکه ننگی را می رساند که این قوم به دلیل خوی استعماری ( مغول گونه‌ی ) خود هر جایی که توانسته اند ساکن شده اند و هر جا که جمعیتی از ترکها بوده است آنجا را آذربایجان نامیده اند چه بسا تا چند صباح دیگر تهران را نیز جز آذربایجان بدانند ( بعید نیست )

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز.
اگر هنوز هم مایلید من رو لینک کنید لطفا آدرس وب رو عوض کنید.ممنون میشم.

www.life-t.mihanblog.com