شنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۷

قصاص،اسلام و هزاره ی سوم




آثار ضربات شلاق بر پشت دختر پیداست، چند آیه ی قرآن _به مضمون چگونگی اجرای حد شرعی در مورد افراد گناهکار(در این مورد گناه های جنسی) _نیز_در همان جا_ دیده می شود.
تصویر دوم تفکر برانگیزتر است، رشد فرهنگی جامعه ی ایران پس از 100 سال را نشان می دهد.

1. در آیات متعددی از قرآن به ضرورت اجرای قصاص_در مورد جرایم متعددی_ اشاره شده است. نگارنده در این یادداشت به هیچ وجه نمی خواهد به مانند برخی از روشنفکران زمانه ، درصدد تطبیق دادن دین اسلام و مکتب های مبتنی بر مفهوم دموکراسی باشد.
من کتاب آسمانی مسلمانان را چندین بار خوانده ام، این کتاب توانسته است افراد بسیاری را به سوی عبادت پروردگار یکتا بکشاند. مطالب سازنده ی بسیاری در آن وجود دارد، اما همین کتاب حاوی دستورهای متعددی نیز می باشد که آن ها را نمی توان در عصر حاضر اجرا کرد. یکی از این اجرا نشدنی های بزرگ، "قصاص" است.
لازم به ذکر است که قصاص مورد نظر در یادداشت امروز دامنه ی وسیعی از خشونت های دستور داده شده در شرع اسلام را در برمی گیرد؛ و البته این_به این دلیل که برخی از احکام در مجموعه ی قصاص نمی گنجند_ می تواند ناخرسندی دوستان نکته سنج را به دنبال داشته باشد، ولی از این رو که هدف، بیان خشونت موجود در شرع اسلام بود لازم دانستم که از مصادیق دیگر خشونت هم نام ببرم...شاید بهتر بود که در نام یادداشت به جای کلمه ی "قصاص" از "خشونت" استفاده می کردم؛ به هر حال از تمامی دوستان به خاطر این اختلاط در معنا پوزش می طلبم.
در عرف شرعی قصاص به عمل مقابله به مثل در برابر جرم هایی مانند قتل و ... اطلاق می شود.این تعریف شرعی احکامی مانند بریدن دست(به خاطر دزدی) و ... را شامل نمی شود؛ ولی_همان گونه که گفتم_ از آن ها هم نام خواهم برد.
2. بریدن دست کسی که دزدی می کند، بریدن سر فردی که از دین اسلام برگشته است_که البته الان در ایران اجرا نمی شود، شلاق زدن زانی،زانیه،شرابخوار و ...، بریدن دست راست و پای چپ مفسد فی الارض و در نهایت سنگسار_که عرق شرم بر پیشانی هر انسان آزاده جاری می کند.
به هزاره ی سوم قدم گذاشته ایم، در یک حکومت مذهبی زندگی می کنیم، آخوندها به ما می گویند که برای اصلاح کردن جامعه اجرای این احکام لازم است. جامعه ی ایران جامعه ای مذهبی است و بنابراین بسیاری حرف آخوند ها را پذیرفته اند، "آیا برای اصلاح جامعه اجرای این احکام لازم است؟"، دامنه ی مورد پرسش سوال دیگر، خارج از مرزهای ایران است، درباره ی یک دین است، دینی که مفتیانش_به غیر از اندکی_هنوز به سختی از خشونت موجود در آن دفاع می کنند؛ "آیا مسلمانان می توانند در کسوت یک مسلمان وارد دهکده ی جهانی شوند؟".
جای حیرت بسیار است که در یک جهان همواره متکامل، باید از مجازات های بیش از هزار سال پیش استفاده کرد، این انتقاد همواره به دین اسلام وارد بوده است که چرا باید زانی،زانیه،فرد برگشته از اسلام و ... مجازات شوند، البته من نمی خواهم جهت بحث را به سمت انتقاد از جرم بودن این چیزها ببرم_امری که در مورد جرم هایی مانند "کشتن فرد برگشته از اسلام" کاری بجا و منطقی است، بلکه هدفم گفتن این مطلب است که می توان شاهد تزریق گفتمان "تغییر نوع مجازات" توسط بزرگان عالم اسلام به بدنه ی این تمدن عظیم باشیم. کاری که با کمال تاسف، بسیار کم انجام شده است. این گونه تسامح های مذهبی بیشتر در بخش اقلیت (تشیع) مشاهده شده است تا اکثریت (تسنن)، یادم می آید که یک بار در یک برنامه ی تلویزیونی گفته ای از علامه یوسف القرضاوی_در پاسخ به پرسشی مبنی بر شرعی بودن یا نبودن بریدن سر خارجی ها در عراق_ پخش شد، جناب علامه فرمودند که هنگامی شرعی خواهد بود که قبل از سر بریدن به آن افراد آب داده شود! وضعیت در بخش اقلیت اندکی بهتر است...به عنوان مثال همین قضیه ی بریدن سر را در نظر بگیرید، در عربستان سعودی هنوز سر می برند ولی در ایران از طناب دار استفاده می کنند؛ این اختلافات اندک مایه ی تاسف است، در قرن بیست و یکم می توان به جای شلاق زدن فرد را زندانی کرد،می توان به جای بریدن سر از کشتن با تزریق سم استفاده کرد...ادامه ی اجرای این گونه مجازات ها در برخی از کشورهای اسلامی مایه ی وهن عالم اسلام در پیش غیر مسلمانان است. این مایه ی تحقیر شدن را روشنفکرانی مانند عبدالکریم سروش درک کرده اند ولی متاسفانه راه درستی را برای حل مساله انتخاب نکرده اند، آن ها در همه ی سخنرانی هایشان درباره ی ضرورت تبدیل مجازات ها سکوت کرده اند، در حقیقت آن ها جرات این کار را ندارند؛ واین مایه ی تعجب نیست، آن ها را با شمشیر بزرگ ارتداد ترسانده اند،شمشیری که با فراغ بال کشته است و کشته است و کشته است، علی رغم ظاهراً کم دامنه بودن موضوع ارتداد، این حکم غیر انسانی بیشترین تاثیر را بر بدنه ی تمدن اسلامی گذاشته است. این وضعیت مایه ی تاسف است،و تغییر این روند نیازمند عزمی راسخ است.

هیچ نظری موجود نیست: