چهارشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۷

افزایش نفوذ ایالات متحده در منطقه؛آیا به سوی خاورمیانه ی بزرگ می رویم؟

1. بسیاری ترسیده اند، و البته چیزی که دیدنیست، این است که اکثراً رژیم های سرکوبگر منطقه از این واژه ی غریب به هراس افتاده اند، چرا می ترسند؟ به راستی آیا آمریکا نقشه ای برای منطقه ی ما در سر دارد؟

می گویند که این طرح برای ملت های بدون کشور منطقه_مانند کردها و بلوچ ها_ خوب است و آن ها را به حقوق پایمال شده شان می رساند. دروغ نمی گویند، ظلم های زیادی در این منطقه شده است؛ قتل عام یک و نیم میلیون ارمنی، انفال بخش قابل توجهی از کردهای عراق،انکار هویتی ترک ها و بلوچ های ایران، سیستم فاشیستی و نژادپرستانه ی حیرت انگیز جمهوری ترکیه در مورد ملت های غیرترک شبه جزیره ی آناتولی (بخصوص کردها) و موارد بسیار دیگر. ولی آیا به راستی خاورمیانه ی بزرگ می تواند یک راه حل باشد؟ آیا امکان دارد که خاورمیانه ی آینده (؟) از خاورمیانه ی فعلی امن تر باشد؟ و اگر قرار است که هم چنان در ناامنی زندگی کنیم،پس چرا باید همواره با رویی گشاده به استقبال اجرا کنندگان "طرح" ها برویم؟ در یک سده ی پیشین در این منطقه همواره شاهد کشتار بوده ایم، و البته "این" همیشه عادی بوده است،"قدرت ها" سکوت کرده اند و دیکتاتورها با فراغ بال کشته اند و کشته اند.

2. آمریکا همیشه به دنبال "شکست نرم" _و در مواردی تجزیه ی_ بسیاری از کشورهای غیرهم سو با سیاست هایش_مانند چین،روسیه و ..._ و در خاورمیانه هم به دنبال ایجاد "خاورمیانه ی بزرگ" بوده است. ایالات متحده می خواهد "نظم نوین جهانی" راعملی سازد... .

در زمان هایی نه چندان دور کشورهای قدرتمندی_البته در زمان خودشان_ مانند امپراتوری بریتانیا،آلمان نازی، فرانسه ناپلئونی و ... هم، در صدد شکل دادن جهان پیرامونشان بر اساس منافعشان بوده اند،کاری که در ایران چند هزار سال پیش هم سلسله هایی مانند "هخامنشیان" آن را انجام دادند. این "شکل دادن جهان به میل ابرقدرت" در حال حاضر نه تازه است و نه عجیب. کشورهای جهان هنوز هم مثل زمان های دور دارند با هم می جنگند، هنوز که هنوز است همه می خواهند فرمانروای جهان باشند؛ و همه ی این ها به این معنی است که ما هنوز وحشی و بربر مانده ایم.

پرسش بزرگی که همواره مطرح بوده است این است که "اتاق های فکر دولت ایالات متحده(در مورد کشورهای خاورمیانه) چرا و چگونه به این طرح رسیدند؟"، این پرسش را باید در مورد هر کشور به صورت جداگانه جواب داد.

در عراق ماجرا تا اندازه ی زیادی پیش رفته است، و اتفاقاً تجربه ی عراق می تواند به خوبی به ما نشان دهد که فرآیند تجزیه ی یک کشور می تواند تا چه حد آرام،نامحسوس و سریع انجام شود.

ایران بزرگ ترین گره کور منطقه است، از ابتدای سده ی چهاردهم هجری خورشیدی، در این سرزمین همواره حکومت های به شدت سرکوبگر(در مورد ملت های غیر فارس کشور) بر سر کار بوده اند. حتی انقلاب سال 1357 هم نتوانست خواسته های ملت های در سایه ی کشور را برآورده سازد،مردم خیلی زود به این نکته پی بردند که جمهوری اسلامی هم در باطن خواستار فارس کردن ایران است. نظام جمهوری اسلامی(به عنوان نظام بر سر کار آمده پس از سلسله ی مخوف پهلوی)، به راستی می توانست با دادن حقوق بیشتر به ملت های غیرفارس(در حد حکومت فدرال)، چراغ گفتمان تجزیه طلبی را برای همیشه در ایران خاموش کند. درحقیقت در دوران جمهوری اسلامی به جای حل عادلانه ی مساله شاهد ارتکاب اشتباهات بزرگی از سوی حاکمان_مانند برخورد خشونت آمیز با جنبش اسلامی آذربایجان در اوایل انقلاب(به رهبری مرحوم آیت الله شریعتمداری ) و یا ترور دکتر عبدالرحمان قاسملو(دبیر کل پیشین حزب دموکرات کردستان ایران)_ بودیم. متاسفانه اگر کارهای انجام شده در طول سال های پس از برسرکار آمدن سلسله ی پهلوی در ایران را کنار هم قرار دهیم، به این نتیجه ی دردناک می رسیم که شانس فدرال بودن حکومت آینده ی ایران بسیار اندک است. ایران تجزیه خواهد شد زیرا "یک تنفر نادرست از ملت فارس" در بین بسیاری از ملت های ایرانی موج می زند؛ و صد البته این موج نفرت از آسمان نیامده است، بلکه محصول مستقیم سیاست های زبانی و نژادی نادرست حاکمان پیشین همین سرزمین است.

تصمیم دارم که در آینده ی نزدیک درمورد "کردستان بزرگ" یادداشتی بنویسم،فعلاً در این یادداشت به گفتن این نکته بسنده می کنم که ایالات متحده عمیقاً خواهان وجود یک ژاندارم بسیار قوی تر از اسرائیل در منطقه است،این ژاندارم در طرح خاورمیانه ی بزرگ همان کشور مستقل کردهاست؛ و این عمیقاً باعث تاسف است.

شاید بتوان قضیه ی فلسطین و اسرائیل را دامنه دارترین بحران ارضی قرن بیستم_و شاید قرن بیست و یکم_ نامید،این بحران بزرگ_بیش از 60 سال پیش_با تشکیل کشور اسرائیل در زمین های خریده شده توسط یهودیان_که در مقایسه با اسرائیل کنونی بسیار کمتر بود_ در منطقه ی فلسطین آغاز و با اشغال نامشروع بسیاری از مناطق فلسطین و کشتار وحشیانه ی فلسطینیان توسط رژیم اسرائیل(در بازه های زمانی متعدد و مشخص)، به صورتی دردناک عمیق شده است. کشور مستقل فلسطین شامل کرانه ی غربی رود اردن و نوار غزه خواهد بود و واقعاً این یعنی هیچ. بخش های بزرگی از یک کشور_با همراهی غیرمستقیم ابرقدرت_ اشغال شده است و البته هنوز هم این اشغال ادامه دارد.فلسطینی ها اگر به "طرح نقشه ی راه" رضایت ندهند، باید کرانه ی غربی را هم به لیست قسمت های اشغال شده اضافه کنند.

در همین مورد یک سلسله یادداشت را در دست تهیه دارم.

3. برخی از کشورها_که در نقشه های بالا دقیقاً مشخص شده اند_ از این قرارند:

  • یک کشور شیعه ی عربی متشکل از مناطق عرب نشین ایران و مناطق شیعه نشین عراق و عربستان سعودی.
  • یک واتیکان اسلامی در قلب عربستان سعودی متشکل از شهرهای مکه،مدینه،جده و طائف.
  • کشور آذربایجان، متشکل از جمهوری آذربایجان کنونی و مناطق ترک نشین ایران(تا حوالی قزوین،میاندوآب و خوی).
  • کشور مستقل فلسطین(بر طبق مرزهای قبل از جنگ 1967 بین اعراب و اسرائیل) متشکل از مناطق کرانه ی غربی رود اردن و نوار غزه.
  • کردستان بزرگ متشکل از مناطق کردنشین کشورهای عراق، سوریه،ایران و ترکیه(تا حوالی خوی،میاندوآب،خرم آباد،خانقین و موصل).
  • بلوچستان آزاد متشکل از مناطق بلوچ نشین کشورهای ایران،پاکستان و افغانستان.

4. چه بخواهیم و چه نخواهیم،در حال حاضر اراده ی "مقام معظم رهبری جهان" بر اجرای طرح خاورمیانه ی بزرگ تعلق گرفته است؛ و امکان دارد که شما ناراحت شوید، و شورش کنید، و مبارزه کنید...ولی تقریباً مطمئن باشید که نمی توانید جلوی این "روند" را بگیرید، رسانه های ابرقدرت شما را می کوبند؛ و این "استبداد پوشیده در لباس آزادی بیان و حقوق بشر"، آزاردهنده است.

ما به سمت یک منطقه ی بزرگ، پر از کشور، مطیع و بسیار کوچک حرکت می کنیم.

هیچ نظری موجود نیست: